Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


جاده ی زندگی من

قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی . کفشهای من را بپوش و در راه من

قدم بزن . از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم . اشکهایی را بریز که من ریختم .


دردهای من را به روی شانه هایت بریز و با خود حمل کن و خوشیهایی که در زندگی داشتم را

تجربه کن....سالهایی را بگذران که من گذراندم...

روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم . دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن .

همانطور که من انجام دادم.... بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی!!!

حتمابه ارشیوسربزنید!!!

نظرات تبیلیغاتی تاییدنمیشن ونظرات پسرابعضیاشون تاییدمیشن پس لطفاچرت وپرت نگیدتونظراتون!!

+نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1398برچسب:,ساعت18:43توسط p.dream | |

من هم مانند دیگران

برای خود رویایی داشتم

که عاقبت...

هیچ تعبیری نیافت

از این روست که

حالا بی توجه

با پاهایی میخکوب بر زمین

سر جایم باقی می مانم

به آسمان می نگرم

لباس هایم را پیرامون بدنم

و سنگینی پیکرم را

به روی کفش هایم

و همچنین لبه های کلاهم را به دور سر

حس می کنم

هوا از بینی ام وارد و خارج می شود

و تصمیم می گیرم که دیگر

رویایی نپرورانم.

+نوشته شده در جمعه 2 فروردين 1392برچسب:,ساعت21:58توسط p.dream | |

بهار در راه است . ماه آغازین ، فروردین ...

چه پیامی دارد ؟

بلبل خوش خبر عید چه خواهد گفت به من ؟

از یار پیامی دارد ؟

او را چه به یاد من ؟

او چه داند ماه ها انتظار یعنی چه ؟

او چه داند بی قراری وقت تحویل سال یعنی چه ؟

او چه داند چشمان بی تاب یعنی چه ؟

او چه داند بی همسفر در خاطرات نداشته سفر کردن یعنی چه ؟

آری او نمی داند .

گر آن بلبل خوش خبر عید بیاید گویمش از راز دل .

همه لحظه های تلخ بی تو بودن را به او خواهم گفت .

به او می گویم که چه حسی دارد دوست داشتن بی توقع .

آری به او می گویم که چه سخت است بی بال و پر پرواز کردن تا اوج .

می گویمش تا به تو بگوید که چه حسی دارد رقص عروسک ها در جشن سالروز دل بستن .

آری همه را می گویم .

تو تواناییش را داری ؟

تو چه پاسخ خواهی داد ؟

تو جوابی داری ؟

تو مقصر نیستی .

مقصر دل بی کس و تنهای من است که به هر که دل ببندد بی ثمر است .

تقصیر از دل شیشه ای من است .

آن قدر شیشه ای است که تمام مهر و محبتم از درونش از دور دست ها پیداست .

صاف و ساده ... بی ریا .

آری تمام تقصیرها با من .

تو مبادا دل خویش بیازاری ؟!

تو بخند . تو بخند حتی اگر به علاقه ام بخندی .

تو برقص . آری تو برقص حتی اگر در مجلس عذاداری قلب شکسته ام باشد .

همه تقصیر ها با من . همه و همه با من .

تو با بهار باش ، بی خزان ...

این منم که وجودم خزان زده است .

اسم من باشد خزان ...

نام تو باشد بهار ...

چه دوریم از هم !

فصل ها هرگز نمی رسند به هم . تابستان بین ماست .

زمین همواره می چرخد ...

بدون توجه به فاصله ی ما ...

تو همان بهار بمان ...

مبادا به خاطر من خزان شوی !

تو بمان ...

بهار در راه است . ماه آغازین ، فروردین ...

چه پیامی دارد ؟

بلبل خوش خبر عید چه خواهد گفت به من ؟

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:,ساعت19:20توسط p.dream | |

خدایاامشب رامیهمانم باش

به صرف یک فنجان قهوه ی تلخ

وقتش رسیده طعم دنیایت رابچشی

+نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت13:27توسط p.dream | |

 

مـــ ـن نه عاشــ ـق هســ ـتم و نه محتـ ـــاج نـــگاهــے که بلغــ زد بر مــ ـن ,

مــ ــن خــودم هســ ـتم و یـکـــ حــ ـس غــ ـریبــ که به صــ ـد عشق و هــوس مــ
ے ارزد ,

مــ ـن نه عاشـــق هســ ـتم نه دلــ ـداده به گیــســـ ـوی بلــ ـند و نه آلــــوده به افکـــ ـار پلید ,

مــ ـن به دنبــال نگــ ـاه
ے هستــ ـم که مــ ـرا از پــ ـس دیوانگے مے فـــ ـهمد .

 

+نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,ساعت12:19توسط p.dream | |

هربارکه دلم هوای خداکرد...

نه!

هربارکه خدایاددلم کرد...

تنم لرزید...

نه ازخدا...

ازخودم!

که ازشیطان هم شیطان ترشدم!...

نگاهم را می دزدم...

مباداچشمانم درچشمان خداگیرکند...

 

+نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت20:28توسط p.dream | |

نمیدانم خنده داراست یاغم انگیزوقتی کسی رانداشته باشی که ولنتاین برایش خرس و

 وشکلات بخری؟؟!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,ساعت16:29توسط p.dream | |

خاطرات را باید سطل سطل از چاه زندگی بیرون کشید..!

خاطرات نه سر دارند نه ته..!

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند..

می رسند گاهی وسط یک فکر

گاهی وسط یک خیابان

سردت می کنند

داغت میکنند

رگ خوابت را بلدند...!

زمینت می زنند

خاطرات تمام نمیشوند

بلکه تمامت می کنند...!

+نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,ساعت20:38توسط p.dream | |

میدونی دوستم: خیلی خیلی ازتو سپاسگزارم که خاطرات رابرایم ساختی 

سپاسگزارم که بودی تامن نیزاحساس بودن کنم

سپاسگزارم که اجازه دادی گاه گاه گذشته رامرورکنم ولبخندبروی لبانم بنشیند

سپاسگزارم که به من دوستی رانشان دادی

وسپاسگزارم که بافراموش کردنم به من اموختی گذشته وخاطرات چه خوب چه بدگذشته مهم ساختن حال واینده است

دوست جونیام عاشقتونم

+نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,ساعت20:23توسط p.dream | |

یادت راازمن نگیر

بگزارمن هم چون سهراب بگویم دلخوشی هاکم نیست

ببخشیداگه نظراتتون روحذف میکنم چون نظرات تبیلیغاتی تاییدنمیشه

+نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,ساعت18:5توسط p.dream | |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد