من هم مانند دیگران برای خود رویایی داشتم که عاقبت... هیچ تعبیری نیافت از این روست که حالا بی توجه با پاهایی میخکوب بر زمین سر جایم باقی می مانم به آسمان می نگرم لباس هایم را پیرامون بدنم و سنگینی پیکرم را به روی کفش هایم و همچنین لبه های کلاهم را به دور سر حس می کنم هوا از بینی ام وارد و خارج می شود و تصمیم می گیرم که دیگر رویایی نپرورانم.
نظرات شما عزیزان:
|
About
هرشب که ازهیاهوی زندگی رهایی می یابم ودلم اندکی ارامش می خواهدکه بدانم هنوزنمرده ام ومانندرباتی کارهای روزقبل رابارهاوبارهاتکرارنمیکنم به نوشتن پناه می اورم که بدانم هنوزنفس میکشم!! نویسنده:خودم
Archivesفروردين 1392اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 AuthorsLinks
تیزهوشان دخترانه
تبادل
لینک هوشمند
ساعت مچی |